به طور کلی ، مومیائی یک بدن بیجان است ، اما چیزی متفاوت از
یک اسکلت یا فسیل .

-مومیائی می
تواند قسمتهائی از بافت های نرم بدن خود را که در دوران حیات داشته است حفظ
کند. بیشتر این قسمتها شامل پوست و اندامهای ماهیچه ای می شوند . شایان
ذکر است که حفظ این بافتهای نرم یا با دخالت انسان ویا به صورت تصادفی میسر
خواهد بود و در هر دو حال زمانی رخ می دهد که باکتریها و قارچها نتوانند
در روی جسد رشد کنند و باعث فساد آن شوند.
-مومیائی می
تواند قسمتهائی از بافت های نرم بدن خود را که در دوران حیات داشته است حفظ
کند. بیشتر این قسمتها شامل پوست و اندامهای ماهیچه ای می شوند . شایان
ذکر است که حفظ این بافتهای نرم یا با دخالت انسان ویا به صورت تصادفی میسر
خواهد بود و در هر دو حال زمانی رخ می دهد که باکتریها و قارچها نتوانند
در روی جسد رشد کنند و باعث فساد آن شوند.
-از لحاظ
تاریخی معمولی ترین روش مومیائی خشک کردن سریع است ، زیرا باکتریها و
قارچها قادر نیستند در محیط فاقد آب زندگی کنند. مومیائی را می توان با
گرمای خورشید ، آتش ، دود و یا مواد شیمیایی خشک کرد . از آنجا که بیشتر
باکتریها و قارچها نمی توانند در دماهای انجماد بالا زندگی کنند ، انجماد
مداوم می تواند منجر به تشکیل مومیائی شود قرار دادن بدن در محیط عاری از
اکسیژن مثل با تلاقی از زغال سنگ نارس « تورب » ممکن است سبب تشکیل مومیائی
شود ، زیرا میکروارکانیسمها « موجودات ذره بینی و میکروسکوبی » نمی توانند
در محیط بدون هوا زندگی کنند . راه دیگر تشکیل یک مومیائی دفن کردن بدن در
خاک شامل نوعی مواد شیمیایی است که قارچها و باکتریها را می کشد .
-بعضی از
مشهورترین مومیائی های جهان به صورت تصادفی و بدون دخالت انسان خلق شده
اند. در توضیح این مطلب باید گفت ، وقتی بدن در محیطی قرار می گیرد که
فرآیند طبیعی فساد رخ نمی دهد ، منجر به تشکیل چنین مومیائی هایی می شود
-در بسیاری از فرهنگها مومیائی کردن اجساد مرسوم بوده است .
!sفرآیند مصنوعی حفظ بدن از فساد مومیائی کردن نامیده می شود و راههای مورد استفاده در این عمل به اندازه ی تنوع فرهنگها متفاوت است.
مومیائی های طبیعی :
-بعضی از مومیایی های خارق العاده به صورت کاملاً تصادفی به وجود آمده اند.
-در سال 1991 میلادی ، یک کوهنورد آلمانی بدن منجمد شده ای را در بالای یک توده ی یخ طبیعی نزدیک مرز ایتالیا و اطریش پیدا کرد .
-ابتدا که
کارشناسان پلیس و پزشکی قانونی وارد صحنه شدند قادر به تشخیص سن مومیایی
نبودند . آن مومیائی یک شال از جنس علوفه بر تن داشت و یک کمان به همراه
چندین تیر در کنارش بود ، کفشها را به جهت گرم بودن از علوفه انباشته
بودند.
-بعدها به وسیله ی سن یابی کربن پرتو زا « که در این روش به وسیله کربن پرتو زا سن اشیاء تشخیص داده می شود » مشخص شد که این جسد یخی در دوران بین 3300 تا 3350 سال پیش از میلاد مسیح جان باخته است .
-لازم به ذکر است که این مومیایی را قدیمی ترین مومیائی حفظ شده در دنیا دانسه اند.
-در سال 1972 میلادی صیّادان تعدادی از بهترین اجساد حفظ شده ی طبیعی را در یک منطقه ی متروک شده ی استثنایی که به « کلاکیتساک Qilakitsoq» موسوم است پیدا کردند.
مومیایی های مصنوعی :
-مومیایی کردن مصنوعی قبل از هر چیز دیگر علل مذهبی داشت.
-لیکن در کنار آن شکل ویژه ای از یاد بود مردگان و دلایل علمی نیز در مومیایی اجساد نقش داشتند.
دلایل مذهبی :
-بسیاری از
اقوام فقط هنگامی می توانستند ادامه ی حیات پس از مرگ را تصور کنند ، که
جسد شخص متوفی سالم نگهداری می شد . مثلاً مصریان قدیم این گونه فکر می
کردند.
-بنا بر این
خویشاوندان و اقوام شخص مرده با مومیایی کردن او که وظیفه ی شرعی و دینی و
مراقبت از مرده را به جا می آوردند ، زیرا آنها با ان روش ادامه ی حیات
عزیزان خود را در قبر و یا در دنیای دیگر تضمین می کردند.
-[دلایل علمی :
!در
جایی که دلایل مذهبی یا یادبود ویژه ی مردگان نقشی در مومیائی کردن اجساد
نداشت ،در گذشتگان فقط به این دلیل مومیایی می شدند که امکان خاک سپاری
فوری وجود نداشت .
اغلب اتفاق می افتاد که شخصی در سرزمینی دور از وطن خود فوت می کرد و باید از مسافتهای دوری به گورستانی در وطن خود انتقال می یافت .
با اینکه مراسم خاکسپاری مرسوم و متداول هفته ها طول می کشید ، ضمن آنکه جسد در طول این مدت باید در معرض دید عموم قرار می گرفت چنین مراسم تشریفاتی به خاک سپاری درباره ی پاپها « بالاترین مقام مذهبی مسیحیان کاتولیک
» یا پادشاهان اسپانیا، فرانسه و انگلستان در دورانهایی طولانی ، متداول و
مرسوم بود . به هر حال می توان گفت که حداقل از قرن دوازدهم میلادی
مومیایی کردن در اروپا متداول شده است .
- مومیایی کردن در نقاط مختلف دنیا :
-مومیایی
کردن در بعضی مناطق جنبه تشریفاتی و در جاهای دیگر ناشی از شناخت و طرز
تفکر انسانها درباره مرگ و زندگی پس از مرگ بوده است .
-پژوهشهای
انجام شده در تاریخ مصر باستان ، اقوام پروی باستان ، سکاها و چینی ها نشان
داده که اقوام مذکور اجساد مردگان خود را مومیایی می کردند.
مصر باستان :
-[iمصر باستان از دیر باز به عنوان « امپراتوری مومیایی ها » در تاریخ شناخته شده است زیرا در مصر در طول قرنها عمل مومیایی کردن ابعاد یک صنعت همه جانبه و فراگیر را به خود گرفت .
ifبعد از میلاد و مسیحی شدن بیشتر مصریان ، مومیایی کردن متوقف شد . اما حدس زده می شود که در یک دوره ی-
مومیایی برنادت مقدس :
-گفته و نوشته اند که « برنادت سوبیروس » دختر 14 ساله ی یک آسیابان از روستای « لورد » در جنوب فرانسه در تاریخ 11 فوریه ی سال 1858 میلادی برابر با « 22 بهمن ماه 1236 هجری شمسی » در جنوب فرانسه دیداری شگفت و باور نکردنی داشت :
-در غاری در کنار رودخانه ی کوچک گاوه « GAVE » بانویی در لباسی سفید و درخشان « نورانی » بر او ظاهر شد که با آرامش و سکوت به او تبسم می کرد و پس از چند لحظه ناپدید شد .
-به هر حال هنوز سه روز از این دیدار نگذشته بود که بانوی زیبای ناشناس دوباره در همان محل بر او ظاهر شد و از آن تاریخ تا 16 ژوئینه « 25 تیرماه 1273 هجری شمسی » شانزده بار دیگر نیز بر او ظاهر شد .
-در تاریخ 18 فوریه «29 بهمن ماه » در سومین دیدار بانوی نورانی برای نخستین بار برنادت را مورد خطاب قرار داد ، و جملاتی به او گفت. -در 25 فوریه « 16 اسفند ماه » او چشمه ای را که در کف غار پنهان بود به « برنادت » نشان داد
-در 26 ماه مارس « 6 فروردین ماه » او خود را به « برنادت » معرفی کرد : به عنوان مادر مسیح ، « مریم مقدس »
-او چندین بار به دختر سفارش کرد که نزد کشیش دهکده رفته و به او بگوید ، شایسته است که در محل ظهور آن بانوی نورانی و در نزدیکی چشمه کلیسایی بنا شود و سفرهای زیارتی برای توبه و کفاره ی گناهان و همچنین نذورات به آن محل به طور منظم به اجرا در آید .
if !sسخنان برنادت
در این باره ، ابتدا با دیرباوری و شک و تردید و تکذیب مردم روبرو شد .
ولی دختر جوان حتی در سخت ترین بازپرسی ها بر روی اظهارات خود اصرار می
ورزید.
-کمی بعدنخستین شفا یافتن بیماران در کنار چشمه اتفاق افتاد.
-این مساله بیش از هر چیز دیگر باعث شهرت آن دهکده ی کوچک گردید.
-تعداد بیشماری می آمدند ، تا در اینجا از مادر مقدس کمک و شفا طلب کنند.
-[ifامروزه « دهکده لورد » بزرگترین زیارتگاه مریم مقدس در جهان است
مکان
امید ، مکانی که امروزه هنوز هم بیماران در تماس با چشمه دوباره سلامت خود
را باز می یابند ، آن هم برخی اوقات به طوری ، که علم و دانش غالباً
توجیهی برای آن ندارد.
-دیدار با مادر مقدس در غار « لورد » زندگی « برنادت سوبیروس » کوچک را کاملاً تغییر داد .
-او که از تجربه ی دیدارهای خود با مادر مقدس سخت تکان خورده بود ، تصمیم گرفت راهبه شود .
-برنادت در سال 1866 میلادی « 1245 هجری شمسی » ، در سن 22 سالگی ، در شهر همجوار روستای خود به نام « نورز NEVERS » وارد « صومعه ی سن جیلدار » گردید.
-برنادت در 16 آوریل 1879 ملادی « 27 فروردین 1258 هجری شمسی»در حالی که تازه سی و پنج ساله شده بود ، بر اثر سل استخوان در گذشت .
-تابوت او سه روز پس از مرگ در یک عبادتگاه کوچک در باغ صومعه به خاک سپرده شد .
[جسد برنادت پیش از سی سال در این مکان بود . اما هنگامی که مقدمات
« اثبات تقدیس» او فراهم آمد و تحقیق در این باره آغاز شد ، مقامات کلیسا در تاریخ 22 سپتامبر 1909 میلادی « 31 شهریور 1288 هجری شمسی » اجازه دادند تابوت او در حضور دو پزشک و چند نفر دیگر باز شود .
!مشاهده جسد برنادت باعث شگفتی حاضرین در آنجا شد . برنادت بدون هیچ گونه تغییری بر بستر خود آرمیده بود .
-یکی از بانوانی که شاهد عینی جلسه گشودن تابوت بوده است بعداً مشاهدات خود را این طور بیان کرد:
کوچکترین نشانی از عفونت ، کمترین اثری از بوی بد در جسد نبود … چنین به نظر می رسید که او خوابیده است .
ifپس از انجام تشریفات اداری جسد را لباس نو پوشانیدند و آن را همراه تمام مدارک رسمی معاینه در یک تابوت مسی در بسته حفظ کردند .
گزارش کمیسیون تحقیق در اذهان عامّه ی مردم مورد قبول مومنان قرار گرفت ، اما برخی نیز به این گزارش با شّک و تردید نگریستند . حتی تعداد کمی از روزنامه ها اسقفی را که مسئول تحقیق در این مورد بود متهم به خیانت کردند .
[ifآنها ادعا کردند که اسقف دستور داده است بلافاصله پس از مرگ برنادت جسد او را مومیایی کنند ، زیرا کلیسا در واقع به چنین« معجزه ای» احتیاج دارد تا بتواند تشکیلات زیارتگاهی در « لورد » را همچنان فعال و زنده نگه دارد .
ifبرای رفع این اتهام روند « اثبات تقدیس » از سر گرفته شد و ادامه یافت .
[ifدر 3 آوریل 1919 میلادی « 14 فرودین 1298 هجری شمسی » ، جسد برنادت برای بار دوم و در« 18 آوریل 1925 میلادی » «29 فرودین 1304 هجری شمسی » برای بار سوم مورد معاینه قرار گرفت . ولی باز هم جسد هیچگونه تغییری نکرده بود ، به استثنای پوست ، که در طول نخستین معاینه در سال 1909 تغیییر رنگ داده و در جلوی چشم شاهدان رنگ تیره به خود گرفته بود .
در سوم اوت 1925 میلادی « 12 مرداد 1304 هجری شمسی » مومیایی برنادت طی مراسم رسمی به « صومعه سن جیلدار » منتقل شد .
iاز آن زمان تاکنون او در آنجا با لباس رسمی راهبگی خود ، با صورت و دستهایی که با پوشش مومی نازکی پوشانیده شده است ، در یک تابوت شیشه ای به آرامش ابدی سپرده شده است .
- اثبات تقدیس : پیروان دین حضرت مسیح ( ع) در شاخه های مذهبی « کلیسای رومن کاتولیک
» معتقد هستند که پس از مرگ انسانهایی که در طول زندگی دارای کرامت بوده و
موجب شفای بیماران و مواردی از این قبیل شده اند ، با انجام مقدمات و
تحقیقاتی اصلح است او را به لقب {مقدس } مفتخر نمود و درمعرض دید عام گذاشت .
[-بازگشایی تابوت « برنادت مقدس » نیز به همین منظور انجام شد .
لوله فاضلاب بود مانند میزهای کالبد شکافی امروزی قرار می گرفت .
-آماده سازی برای دفن شامل 5 مرحله بود .

1-نگهداری امعاء و احشاء :
-امعاء و احشاء یعنی اجزای داخلی بدن « روده ها ، کبد ، معده و ششها » که جداگانه مومیایی شده بودند، یکایک و جدا از هم ریسمان پیچ و در چهار خمره ی مخصوص امعاء و احشاء که « کانوپ » نامیده می شد ، گذاشته می شدند.
-در « دوره ی پایانی » تاریخ مصر باستان « سلسله ی بیست و پنجم تا سی و یکم فراعنه یمصر » حدود « 713 تا 332 قبل از میلاد » به مدت
« 381 سال » ، هر یک از پسران چهارگانه ی خداوند « هوروس » نگهبان یکی از خمره ها محسوب می شدند.
-مجسمه ی سرهای این پسران خدا درپوشهای خمره ها را تشکیل می داد. بنا به دلایلی نامعلوم ، در طول دورانهای بین « سلسله ی بیست و یکم و بیست و پنجم
» { 1080 تا 659 قبل از میلاد } امعاء و احشاء در خمره های مخصوص نگهداری
نمی شد ، بلکه پس از بسته بندی دوباره درون شکم خالی جسد قرار داده می شد .
2-پرسازی :
-هدف از این کار این بود که بدن مومیایی شده تا حدّ امکان به حالت طبیعی آن بازسازی شود .
-برای این منظور تمام فضای خالی جسد با دقت با گل ، شن ، گلسنگ خشک ، موم یا باند صمغ آلود « مثلاً صمغ گیاهان » پر می شود .
-گاهی
اوقات نیز زیر نقاط خاصی از پوست بدن با خمیر گل رس نرم پر می شد ، تا
بتوانند به آن نقاط از بدن فرم و شکل خاصی بدهند ، درست مانند مجسمه سازی
که در کارگاه هنری خود به مجسمه هایش با خمیر مجسمه سازی شکل می دهد . در
این مرحله از سرخاب و دیکر رنگها نیز استفاده می شد .
گلسنگ یا « لیخن » : رستنی هایی که جزو شاخه ی ریسه داران بوده و خود رده ی جداگانه ای را تشکیل می دهند.
-گلسنگ
در اصل از زندگی همزیستی بین یک جلبک و قارچ حاصل می شود و معمولاً بر
تخته سنگها و همچنین دیوار و تنه ی درختان به صورت ورقه های زرد یا خاکستری
مایل به سفید و مایل به سبز می روید .
-از انواع آن : اوسنه ، کلادنی ، آمبیلیکر ، پارملی ، راملین و گلسنگ شاخ گوزنی می باشد .
3-باند پیچی :
-در این مرحله که بر حسب مقررات و قواعد واجب مذهبی به اجرا در می آمد یک راهب یا فرد روحانی با ماسک کلّه شغالی خداوند « آنوبیس » نظارت عالی بر مراسم را به عهده داشت .
-در این
مراسم ابتدا بدن ، سر و اعضای حرکتی مرده « دستها و پاها » ، نخست جدا از
هم ، و سپس با همدیگر با نوراهای پارچه ای نازک و بلند
« اغلب به طول حدود 150 یارد – هریارد 90 سانتیمتر است » ، پیچیده می شود و این نوارها معمولاً به مومیا و یا صمغ گیاهان آغشته بودند.
-راهبان در لابه لای لایه های نوار طلسمهایی را که سلامتی آور بودند و نیروی جادویی « البته به عقیده ی آنها » داشتند جا می دادند.
4-اندود سازی :
-برای پوشاندن و حفاظت کامل جسد در برابر دنیای خارج ، جسد باندپیچی شده را با لایه ای محافظ می پوشاندند.
این لایه از موادی مانند گچ ، مومیا ،گل ، صمغ ، موم و یا سریشم بود .
-طلسم
: تکه ی کاغذ یا قطعه ای فلزی که جادوگران یا فالگیران در روی آن خطها یا
جدولهایی می کشند ، یا حروف و کلماتی می نویسند و بر این باورند که برای
محافظت کسی یا چیزی ، و دفع بدی و آزار موثر است .
5-مرحله ی ماسک گذاری :
-در بسیاری از موارد ، به خصوص برای شخصیتهای بزرگ علاوه بر مراحل ذکر شده ، سر شخص مومیایی شده با « ماسگ مرگ » پوشانیده می شد .
-برای فراعنه این ماسک از طلای ناب بود . در هر صورت ماسکهای متداول از خمیر مومی – کاغذی مجسمه سازی ساخته و روی آن نقاشی یا با طلا پوشانده می شد .
-بعدها ، هنگامی که مصر استقلال خود را از دست داد و به صورت یکی از ایالات روم درآمد « بعد از سال 30 قبل از میلاد» این سنت در میان آنها رواج یافت که بالای سر باند پیچی شده ی مرده به اصطلاح « نقش مومیایی » را مستقر نمایند .
-تصویری از سر شخص ، که در آن سر شخص مرده با چشمانی بزرگ و نگاهی جدّی به دیدار کننده ی خود می نگریست -زندگی دوباره ی مومیایی شده ها :
-در
زندگی ما انسانهای امروزی ، این تصور که می توان در این دنیا به مرده
زندگی دوباره داد ، انحرافی و اشتباه است . اما در نظر انسانهای باستان این
گونه نبود .
-برای آنها مومیایی محفظه و ظرفی گران قیمت و پر ارزش محسوب می شد که خدایان در وقتی معلوم زندگی نو در آن می ریختند .
-پس از آن شخص مرده به طریقی اسرار آمیز
آرامگاه خود را با حضور خود روح می بخشید و پر می کرد ، با روح های خود
ارتباط و رفت و آمد برقرار می کرد و به وسیله ی آنها با جهان خارج و جهان
خدایان تماس برقرار می کرد.
-به هر حال بر اساس عقاید مصریان ، پیش در آمد و شرط این کار این بود که مراسم جادویی و هدف دار انجام شود : « زندگی دادن دوباره به مومیایی » .
این مراسم نوعی استغاثه و سوگند دهی بود ، که کارشناسان تاریخ مصر باستان آن را با نام « مراسم مذهبی دهان گشایی » مشخص می کنند.
-این
مراسم را کاهنان و روحانیون بلافاصله و درست قبل از خاکسپاری مومیایی اجرا
می کردند و طیّ این مراسم با شور و اشتیاق ذکر خدایان خوانده و به درگاه
آنها نیایش می شد .
-سوگواران در ستونی پر شکوه و جلال به « شهر مرگ » در کناره ی کویرراه می پیمودند.
-کاهنان و
روحانیون ، سورتمه ای که گاومیشها آن را می کشیدند و روی آن تابوت در بسته
با مومیایی داخل آن قرار داشت ، خویشاوندان شخص مرده ، زنان سوگوار و تعزیه
خوان که با ناله و فریاد خاکستر بر سر خود می ریزند ، تخت روانی که بر دوش
برده ها حمل می شود و « صندوق کانوپها » روی آن قرار داشت .
-همچنین
خدمتکارانی که مبل و صندلی ، صندوق ، مجسمه های کوچک و مواد غذایی حمل می
کنند همه در تصاویر روی دیوارهای آرامگاه های باستانی دیده می شوند.
-با نمایان شدن ساختمان آرامگاه ، ستون بدرقه کنندگان مومیایی از حرکت باز می ایستاد .
تابوت گشوده می شد و مومیایی را از درون تابوت بیرون می آوردند . کاهنی با ماسک « آنوبیس » مومیایی را به صورت عمودی ، رو در رو و چشم در چشم عزا داران نگاه می داشت .
-یک گاومیش قربانی می کردند و آوازهای نیاش و سوگواری طنین انداز بود.
-بر روی جسد مومیایی شده آب نطهیر می پاشیدند و عود و کُندُر دود می کردند و در این حالت مراسم به نقطه ی اوج خود می رسید .
-کاهنی در برابر مومیایی قرار می گرفت و با ابزاری ملاقه ای شکل و سایر ابزارهای مذهبی چشمها ، گوشها ، بینی و دهان « ماسک مرگ » مومیایی را لمس می کرد .
-خویشاوندان مومیایی با دستهایی که ملتمسانه و مصّرانه به آسمان بلند بود در برابر مومیایی زانو بر زمین می زدند .
این لحظه ای است که هدف و مقصود نهایی مومیایی کردن جسد بوده است : تبدیل و تحول و آغازی جدید.
-نیرویی اسرار آمیز در بدن مرده جریان پیدا می کند.
-از
این لحظه به بعد او می تواند به رغم پوششی که دارد ، دوباره ببیند ، بشنود
، ببوید ، بچشد ، حس کند و محیط اطراف خود را با تمام حواس خود درک کند.
-آنگاه مومیایی را با جلال و شکوه تمام در آرامگاه « منزل جاودانی » خود قرار می دادند.
ifعقیده ی مصریان باستان ، مردگان در قبر خود مانند زندگان در خانه ی خود زندگی می کردند.
-برای اثبات این اعتقاد شواهد و قراین متعدد و چشمگیری وجود دارد .
-مثلاً آرامگاه دارای یک در خیالی بود که شبیه به در ورودی خانه های واقعی بود .
-در داخل آرامگاه نیز بسیاری از اتاقها مانند اتاقهای قابل سکونت برای انسانها تزئین شده بود .
در شهر « تبس Thebes » « پایتخت باستانی مذهبی و سیاسی مصر علیا در ساحل رود نیل و در 720 کیلومتری جنوب قاهره « پایتخت کنونی مصر » آرامگاهی کشف شد که در آن برای شخص مرده نه تنها چندین اتاق ، بلکه یک حمام و یک آبریزگاه نیز در نظر گرفته شده بود .
-در بعضی
آرامگاهها صندوق خانه ، گنجه ها و تاقچه ها ، سقف های منحنی و دیوارهای
دارای نقاشیهای افسون کننده ، چنان محیط زنده و پرباری از زندگی ایجاد می
کرد که این محیط زندگی کاملاً طبیعی احساس می شد .
مومیا چیست ؟
-مومیا ، ماده ای است قهوه ای یا سیاه رنگ که در نتیجه ی اکسید شدن هیدروکربن های نفتی « که از کربن و هیدروژن تشکیل شده اند » در شکافها و شکستگیهای طبقات زمین که در مجاورت ذخایر نفتی زیر زمینی وجود دارند پیدا می شود .
-مومیا در حقیقت یک نوع قیر طبیعی است که غالباً مخلوط با شن و خاک می باشد و بناباین نوعی آسفالت طبیعی است .
-مومیا در 100 درجه حرارت ذوب می شود .
-چگالی آن در حدود 2/1 گرم بر سانتیمتر مکعب است .
-در ترکیب مومیا علاوه بر هیدروکربن ، اکسیژن و نیتروژن « ازت » و گاهی گوگرد هم وجود دارد .
-از حل کردن مومیا در روغن ماده ی نرم و خمیری شکلی به دست می آید که سابقاً بر روی پوست بدن در نقاط ضرب دیده می مالیدند.
-اسامی دیگر مومیا « مومیایی » ، قیر طبیعی ، زفت رومی ، قیر معدنی ، عرق الجبال ، زفت یا بس ، زفت البحر ، کفرالیهود ، فقر الیهود و آسفالت معدنی است.
در کوههای فارس ، بهبهان و لرستان از شکافهای سنگها بیرون می آید .
[iنوشیدن محلول آن در روغن ها و ضماد آن جهت شکستگی اعضاء و ضرب دیدگی مفاصل و پاره شدن زردپی و ماهیچه در طب قدیم تجویز می شد .
-در عصر صفویه مومیایی فارس ممتاز بود و تمام محصول آن که از کوهی نزدیک جهرم به دست می آمد متعلق به شاه بود . که یا آن را می فروخت و یا به رسم هدیه برای حکّام و بزرگان و پادشاهان دیگر می فرستاد.